✅گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند…
کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه..
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.

??گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد..

✅گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم زیر جعبه پ،بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!!

??یادمان باشد هیچ وقت خودمان را بخواب نزنیم?

موضوعات: کمی تامل  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-01-27] [ 10:36:00 ب.ظ ]